فقر در کردستان بیداد میکند! | مشاهدات عینی یک مددکار اجتماعی کُرد از وضعیت فقر در این استان
فقر همواره معضلی جهانی فراروی جامعه بشری بوده است؛ به طوری که اندازه گیری آن و راههای مقابله با آن در متون اقتصاد توسعه جایگاه خاصی دارد. بسیاری از صاحبنظران در زمینه فقر معتقدند که اجرای برنامه های یاد شده موجب گسترش فقر شده است. در واکنش به چنین وضعیتی و با هدف جلوگیری از گسترش فقر، نهادهای بین المللی و منطقه ای به اقدامات نهادین و عملی رو آوردند. سازمان ملل متحد دهه ۱۹۶۰ را دهه ریشه کنی فقر نام نهاد. بانک جهانی برای ایجاد دنیایی عاری از فقر، جهانیان را به اقدام مؤثر برای حذف گرسنگی و توسعه مسکن و برخورداری عمومی از بهداشت و آموزش دعوت کرد. در ایران نیز برای مبارزه با فقر، در قالب برنامه های توسعه و طرح ساماندهی اقتصادی، پیش بینی هایی انجام شده و چندین بار لایحه فقرزدایی تهیه و تنظیم شده است. اما در نهایت، این برنامه ها به اقدامی عملی منجر نشد و سیاستهای اتخاذ شده نمودی عینی در عمل پیدا نکرده است.
بر اساس ماهیت چند بعدی بودن فقر، نیاز استانها متفاوت است. استان کردستان یکی از استان هایی است که شاهد فقر در ابعاد مختلف بوده است. میزان بالای بیکاری در این استان پیامدهای بسیاری همچون اعتیاد، طلاق و … را به همراه داشته است. اما شرایط در شهرستانهای مرزی این استان تا حدودی متفاوت است. طی یک دهه اخیر، ظهور پدیده قاچاق کالا و مبادله با کشور عراق، سرمایه ای عظیم اما ناپایدار را وارد این شهرستانها کرد. اقتصاد مرزی اگر چه مانعی بزرگ برای تولیدات داخلی و توسعه اقتصادی کشور است، اما میزان فقر و بیکاری در این استان آن چنان بالاست که بخش زیادی از افراد چارهای جز پرداختن به مشاغل مرزی ندارند. طی اقدام دولت برای مقابله با اقتصاد مرزی و انسداد مرزهای کردستان و سایر استانهای همجوار و با اجرایی ساختن طرح آبادانی روستاها با هدف جلوگیری از گسترش شهرنشینی و خالی نشدن روستاها از سکنه و نیز تقویت صنعت کشاورزی در استان کردستان شاهد افزایش بی سابقه بیکاری هستیم. این در حالی است که بسیاری از ساکنان شهرهای مرزی از طریق مشاغل وابسته به مرزها امرار معاش میکنند و اکنون با ایجاد محدودیتهای قانونی در مرزها شغل و درآمد خود را از دست داده اند. بسیاری از روستاییانی که در پی کسب درآمد و امکانات بیشتر روانه شهرها شده بودند اکنون به روستاها برگشته اند و مشغول به کشاورزی شدهاند. اما سؤال اینجاست که آیا کشاورزی آن هم به سبک کاملاً سنتی مخارج زندگی آنان را تأمین میکند؟ و آیا اجرای چنین طرحهایی بر میزان فقر در جامعه نمی افزاید؟ در همین مورد مثالی نقل میکنم از زندگی مشقت بار «سوران» مردی ۴۴ ساله که سالها ساکن روستا بوده است و با زندگی بخور نمیر کشاورزی روزگار سر کرده است؛ او چند سال پیش تصمیم میگیرد به شهر مهاجرت کند تا زندگی بهتری برای خود و خانوادهاش فراهم کند. مطلب را از زبان او نقل میکنم:
«تمام زندگیم رو در روستا مشغول کشاورزی بودم. دو تابچه دارم. میخواستم درس بخونن تا مثل خودم نشن. تصمیم گرفتم یه کاری در شهر پیدا کنم و دست زن و بچه مو بگیرم و بیارم شهر تا زندگی بهتری براشون فراهم کنم. ۳-۴ سالی همه چی خوب بود. درآمدم خوب بود و کمکم داشتم برای خودم یه سرمایه ای جور میکردم. بچه هامو فرستادم مدرسه. همه راضی بودیم اما این خوشحالی خیلی طول نکشید. الان یکی دو سالیه که بازار کساده و هر روز کار کمتر میشه. من در مرز «کولبری» می کردم. برای یه کشاورز بیسواد کار دیگه ای به جز کولبری نبود. هر کالایی که وارد مرز میشد یخچال، تلویزیون و … را بر دوشمون میگذاشتیم و تا حدود ۳۰ کیلومتر حمل می کردیم و با عبور از پستی و بلندیهای زیاد به مقصد می رسوندیم. پسرم را هم گاهی با خود میبردم. اما نمیذاشتم بار سنگین حمل کنه. میپرسم: برای هر بار چقدر گیرت می آمد؟ میگوید: بستگی به قیمت روز داشت، باری که وزنش زیاد باشد، از خاک عراق تا داخل خاک ایران حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان هزینه جابجایی دارد. اما الان که تقریبا مرز هفته ای یکی دو روز بازه و جنس کمتر وارد میشه به خاطر همین کار هم کم شده. مجبورم دوباره برگردم روستا. از پس اجاره خونه و سایر هزینه ها بر نمیام. میرم که باز کشاورزی کنم. هر چند الان با این حال و روزم کار کردن برام خیلی سخت شده. دچار دیسک کمر شدم و دکترها بهم گفتن نباید بار سنگین حمل کنی!! این هم یادگار کولبری در مرزه!!! میپرسم در روستا بچه ها می توانند ادامه تحصیل بدهند؟ با اندوهی هر چه تمامتر میگوید: نه! مجبورم پسرم را در شبانه روزی ثبت نام کنم. اما دخترم «زیبا» را دیگر مدرسه نمیفرستم. راضی نیستم که در شبانه روزی بماند. بهتر است در خانه باشد و در کار کشاورزی به من و مادرش کمک کند. من که دیگه با این دیسکم نمیتونم خوب کار کنم. حتی فرستادن پسرم به شبانه روزی هم کلی هزینه دارد. شهریه خوابگاه، غذا و رفت و آمد. آه عمیقی میکشد و سرش را پایین میآورد. دیگر چیزی نمی پرسم. حال و روز خرابش همه واقعیتها را به من می گوید».
این تنها بخش کوچکی از مسائل و مشکلات «سوران» بود. در هم پیچیدگی فقر در تمام ابعاد زندگی او و سایر افرادی که شبیه او هستند، سخن گفتن در این مورد را بسی دشوار مینماید. نداشتن درآمد کافی، عدم امنیت شغلی، بیماری و از کار افتادگی، فقر فرهنگی و اطلاعاتی، شرایط نامناسب کشاورزی بدون امکانات و تجهیزات نوین، نبود سرمایه اجتماعی، طرد شدگی و از همه مهمتر فقدان سیاستهای اقتصادی- اجتماعی مناسب در راستای مبارزه با فقر و ریشه کن کردن آن در کردستان قشر فرودست جامعه را با مسائل بسیاری مواجه ساخته است. انسداد مرزها و طرح آبادانی روستاها و عدم توجه به زیرساختهای آن باعث شد خانواده های بسیاری با مشقت زندگی را ادامه دهند و سورانهای بسیاری در پی تحقق آرمانهایشان و کسب درآمد بیشتر، سلامتی خود را از دست دهند و دردناکتر از همه اینها زیباهای بسیاری از نعمت تحصیل محروم بمانند.
با توجه به عمق فاجعه فقر در کردستان شایسته است با اتخاذ سیاستهای اشتغالزایی و ایجاد فرصتهای برابر شغلی برای اقشار مختلف مردم استان؛ شناسایی پتانسیلهای استان و تأکید بر برنامه ریزی بومی؛ توسعه پایدار مبتنی بر گسترش صنعت گردشگری و حمایت هر چه بیشتر از اقشار کم درآمد ریشه کنی فقر در این استان بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
کبری واعظی | مددکار اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران